کد مطلب:106650 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:180

نامه 026-به یکی از ماموران زکات











[صفحه 716]

عهدنامه ی امام (ع) به یكی از عاملانش كه او را برای جمع آوری زكات و صدقه معمور كرده بود: جبهته بالمكروه: او را به كار ناپسند وادار كردم عضهته عضها: دروغ و بهتان را به او نسبت دادم. فاقه، بوس و فظع: سختی و شدت (او را سفارش می كنم كه در نهانیها و كردارهای پوشیده اش، پرهیزكاری و ترس از مخالفت خدا را پیشه كند، آنجا كه غیر از خدا حاضر و ناظر نیست و جز او نگهبان و وكیلی نمی باشد. و سفارش می كنم. چنان نباشد كه در كارهای آشكار و ظاهر اطاعت از خدا كند و در امور پنهانی مخالفت او را انجام دهد. كسی كه نهان و آشكارایش، كردار و گفتارش با هم اختلاف ندارد حقا كه امانت را رعایت كرده و عبادت را خالص انجام داده است. او را سفارش می كنم كه صاحبان اموال را به زحمت نیاندازد و به آنان بهتان نزند و نسبت به دروغ ندهد و به سبب فرمانروایی بر آنها، از روی سركشی از آنان روی برنگرداند، زیرا آنان از نظر دینی، برادر و در تهیه و استخراج حقوق الهی یاورند، و برای تو در این مال زكات، بهره ی ثابت و حق آشكاری است و نیز كسانی از بینوایان و ناتوانان در این اموال با تو شریكند، ما كه حق تو را می دهیم تو نیز حق آنان را بپرداز، وگرنه ر

وز قیامت تو از همه ی مردم دشمن دارتر خواهی بود، و بدا بر حال كسی كه خصم او، نزد خداوند تهیدستان و بیچارگان و دریوزه گان و دفع شدگان و بدهكاران و در راه ماندگان باشند، و هر كس كه امانت را خوار دارد و به خیانت آلوده شود و نفس خود و دیانتش را از آن پاك نكند، در دنیا خواری و رسوایی را بر خود، روا داشته و در آخرت نیز خوارتر و رسواتر خواهد بود، و بزرگترین خیانت، خیانت به ملت و سخت ترین حیله گری و نیرنگ، دغلكاری با پیشوایان است.) در این عهدنامه امام (ع) دستورهایی صادر فرموده است كه بعضی مربوط به ادای حق خداست و بعضی دیگر درباره ی مهربانی و احترام نسبت به مردم و صاحبان اموال می باشد تا رضایت آنان را جلب و نظم جامعه را حفظ كند اما آنچه مربوط به حق خدای تعالی است دو امر می باشد: 1- در امور پنهانی و كارهای غیر آشكار خود از مخالفت فرمان الهی بپرهیزد كه این است تقوای حقیقی و سودمند. حیث لا شهید غیره و لا وكیل دونه، در این جمله كه جایگاه و موضع پنهان داشتن عمل، و پوشاندن كارها را بیان فرموده و این كه گواه و صاحب اختیاری بجز خداوند نیست هدف حضرت، هشدار و ترساندن اوست كه حق تعالی به رازهای پنهانی بندگان و كارهای پوشیده ی آن

ها آگاه است و توهم نشود كه هر كس مخفیانه عملی انجام داد یا رازی در دل داشت تنها خودش آگاه است و دیگری از آن خبر ندارد، آری تنها خداست كه بر تمام اسرار، آگاه و در كلیه ی امور صاحب اختیار است. 2- در فرمانبرداری از دستورهای خداوند ظاهر و باطن خود را یكی كند و عبادتهایی را كه در آشكار انجام می دهد خالی از خودنمایی و ریا و سمعه بجای آورد. حرف (ما) در عبارت فیما، موصول و به معنای الذی می باشد و احتمال می رود كه مصدریه باشد. و من لم یختلف... العباده، امام (ع) با ذكر این جمله نماینده ی خود را بر این امر تشویق و وادار می كند كه حالت نهان و آشكار، و كردار و گفتارش را یگانه كند زیرا این عمل سبب اخلاص در عبادت خداوند، و ادای امانت او می شود كه با زبان پیامبرش و پیشوایان دینی بندگان خود را بر آن مكلف كرده و بدیهی است كه این مطلب موجب كسب ثواب از نزد پروردگار و امان یافتن از خشم و عذاب الهی می باشد. دستورهایی كه درباره ی رفتار با مردم و مهربانی كردن نسبت به آنان صادر فرموده، نیز دو قسم می باشد كه قسمتی به صاحبان اموال تعلق دارد كه باید زكات بدهند و قسمت دیگر راجع به رفتار با مستحقان است. آنچه درباره ی رفتار با زكات دهندگا

ن فرموده آن است كه با آنها برخورد ناروا نكند و نسبت دروغگویی به ایشان ندهد، و به دلیل ریاست و فرمانروایی كه بر آنها دارد با برتر شمردن خود از آنان رو برنگرداند و بر آنها فخرفروشی و اظهار بلندمقامی نكند. نصب تفضیلا از باب مفعول له می باشد. انهم الاخوان... الحقوق، در این عبارت حضرت برای اثبات فرمایش خود به قیاس مضمر از شكل اول استدلال كرده كه صغرای آن جمله ی متن است و كبرایش چنین است كه: هر كس برادر دینی و یاور و معین در تهیه صدقات و حقوق باشد لازم است اموری كه گفته شد درباره اش رعایت شود. این كه صاحبان اموال در استخراج مالیات و صدقات كمك و یاورند، به این دلیل است كه اموال را آنها به دست می آورند و صدقات را آنها می دهند و روشن است كه این مطلب در صورتی تحقق می یابد كه مورد احترام و مهربانی واقع شوند و كارهای ناپسندی كه بیان فرمود درباره ی آنان انجام نگیرد تا ناراضی و از مسیر حق منحرف نشوند و از دادن زكات و صدقات خودداری نكنند كه در مقدار آن كاهش پیدا خواهد شد و ممكن است عبارت فوق را شامل حال لشكریان و سربازان نیز بدانیم. بخش بعدی درباره ی حقوق مستحقان است: و ان لك... و اما موفوك حقك، در این عبارت برای حسن رفتار

با مستحقان و كمال رعایت حقوق آنها دلیل آورده است. جمله ی مذكور در متن در حكم صغرای شكل اولی است كه تقدیر كبرایش این است: هر كس را كه در مالی بهره ای معین و واجب باشد و در آن بهره، شركایی هم نیازمند و بینوا داشته باشد و حق خود را هم از آن مال بطور كامل بستاند، بر او لازم است كه حق شریكان خود را نیز كاملا پرداخت كند. این مقدمه ی كبری كه تقدیرش بیان شد، در سخن امام، با قیاس دیگری كه مركب از دو متصله است مورد استدلال واقع شده كه صغرای این قیاس از این قرار است: اگر حق این شركای خود را ندهی، كسی خواهی بود كه دشمنانش اكثر مردم هستند یعنی فقرا و مساكین و سایر مستحقان و هر كس دشمنانش بیشتر مردم باشند یعنی همه ی اصناف، پس بدا بر حالش در نزد خداوند، روز قیامت و نتیجه ی این قیاس، قضیه ی متصله ای است كه از مقدم صغری و تالی كبری تركیب یافته به این قرار: اگر حق آنان را ندهی بدا به حالت، این بیان را امام (ع) به منظور تهدید فرموده، و عامل زكات را بیم داده است از آن كه درباره ی مستحقان از كوچكترین ستمی دوری كند. كلمه ی شركاء عطف است بر حقا معلوما، و اهل المسكنه صفت آن است و بوسا مصدر و مفعول مطلق، گروههایی كه مورد مصرف صدقات

هستند هشت گروهنند كه در قرآن شمرده شده اند (انما الصدقات للفقراء تا و ابن السبیل). واژه ی فقیر بر طبق قول ابن عباس و جمعی دیگر از مفسران، شخص خودداری است كه عفت خود را حفظ می كند و از كسی سوال نمی كند اما مسكین شخصی است كه سوال می كند. اصمعی گفته است: فقیر كسی است كه به اندازه ی خوراكش دارد، اما مسكین آن است كه هیچ ندارد. عاملون، كارگزاران كه در جمع آوری صدقات كوشش دارند، و امام مزد كار آنان را به اندازه ی بقیه ی گروهها می پردازد. مولفه قلوبهم: عده ای از اشراف عرب كه پیغمبر در آغاز اسلام از آنها دلجویی می كرد و سهمی از زكات به آنان می داد تا در مقابل خویشان خود از پیامبر و اسلام دفاع كنند و در برابر دشمنان آنها را یاری كنند مثل، عباس بن مرداس، و عیینه بن حصن، و جز اینها، و بعدها كه مسلمانان قدرت پیدا كردند، از كمك و یاری آنان بی نیاز شدند. و فی الرقاب، یعنی در آزاد كردن بندگان، ابن عباس گفته است: منظور بندگان مكاتب می باشند كه سهمی به آنها داده می شود تا به صاحبان خود بدهند و آزاد شوند، و قرضداران كسانی هستند كه مدیون شده اند در حالی كه نه اسراف و ولخرجی داشته و نه مال را در راه معصیت مصرف كرده اند. و مراد ا

ز فی سبیل الله جنگاوران و مرزداران می باشد و ابن السبیل: در سفرمانده كه مالی برای مصرف خود ندارد، به او نیز از صدقات داده می شود اگر چه در وطنش دارای ثروت باشد. در این عهدنامه امام (ع) برای كارگزار خود كسانی از مستحقان را كه شفقت و مهربانی درباره ی آنان را لازم می داند به یك فرض پنج طایفه و به فرض دیگر چهار گروه ذكر كرده است: فرض نخست آن است كه سائلان را در مساكین داخل بدانیم، و منظور از دفع شدگان هم عاملان زكات باشند و قرضدار و ابن السبیل هم كه در آخر ذكر شده است پس پنج گروه می شوند، و این كه امام از عاملان تعبیر به دفع شدگان فرموده، یا به این دلیل است كه دفع می شوند یعنی برای جمع آوری مالیات دور فرستاده می شوند، و یا به این علت است كه وقتی پیش صاحبان اموال می آیند كه زكات بگیرند صاحبان اموال آنها را از خود می رانند و دور می كنند و سبب این كه حضرت جمع كنندگان زكات را به این صفت ذلت و خواری تعبیر فرموده این است كه تواضع داشته باشند و نسبت به صاحبان اموال یا مستحقان زكات دلجویی و مهربانی كنند و ریاست و تسلط باعث فخر و تكبرشان نشود. فرض دیگر كه در سخن امام چهار طایفه ذكر شده، در صورتی است كه منظور از دفع شدگان

نیز فقرای سوال كننده باشند، به دلیل این كه در هنگام سوال از مردم، مورد طرد و دفع واقع می شوند، چنان كه یكی از شارحان نهج البلاغه بیان كرده است. در هر حال این كه حضرت به ذكر همین چند طایفه قناعت كرده و بقیه را ذكر نفرموده است به این دلیل می باشد كه اینها از بقیه ی گروهها بیچاره تر و ضعیفتر هستند. و من استهان... و اخری، این جمله در حكم كبرای قیاس مضمری است كه به منظور تهدید و بیم دادن از خیانت، در صورتی كه حقوق مستحقان را ندهد، بر لزوم ذلت و خواری دنیا و آخرت استدلال شده است، و تقدیر اصل قیاس این است: اگر حقوق آنها را ندهی، امانت را سبك شمرده ی و به خیانت گراییده ای و هر كس چنین باشد در دنیا خود را خوار و زیانكار كرده و در آخرت ذلیلتر و خوارتر خواهد بود. روایت دیگر در متن سخن امام به جای احل، اخل بنفسه آمده یعنی آنچه سزاوار وی بوده ترك كرده است، و روایت دیگر: احل نفسه ذكر كرده، یعنی نفس خود را آزاد گذاشته است و بنابر دو روایت اخیر اذل مبتدای موخر و فی الدنیا خبر مقدم می باشد. خیانت یكی از صفات ناپسند و طرف تفریط فضیلت امانت است چنان كه غش یكی از خصال ناروا و نقطه ی مقابل درستی و خیرخواهی می باشد، البته خیانت اع

م از غش است و بالاخره این دو، رذیله ی اخلاقی از شاخه های صفت زشت فحور و گناهكاریند. و ان اعظم الخیانه...، در این عبارت كه آخرین مطلب است خیانت به امت و امام را بزرگترین خیانت و دردناكترین نادرستی می داند، زیرا ضرر آن دامنگیر تمام جامعه ی مسلمین و سبب خیانت خاص نسبت به پیشوای مسلمانان می شود كه او بافضیلت ترین مردم و سزاوارترین آنان به نصیحت و خیرخواهی می باشد و هرگاه مطلق خیانت اگر چه در حق كمترین انسان و درباره ی كوچكترین امری ممنوع اعلام شود و انجام دهنده ی آن مستحق كیفر و مجازات باشد، پس چنین خیانت بزرگی به عقاب و كیفر شدید سزاوارتر خواهد بود، و تمام این وعیدها و بیم دادنها به منظور آن است كه طرف خطاب را از خیانت و سبك شمردن امانت دور و برحذر دارد. به امید توفیق الهی.


صفحه 716.